♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
الاغی دعاکرد
صاحبش بمیرد تا از زندگی خرانه خود خلاصی یابد
صاحب، فکر الاغ راخواند و گفت: ای خر، بامرگ من، شخص دیگری تو را میخرد وصاحبت می شود
برای رهایی خویش، دعاکن که از خریت خود بیرون شوی
از مثنوی معنوی مولانا
همه ازادی میخواهند بی انکه بدانند اسارت چیست
اسارت به میله های دورت نیست
به حصارهای دورتفکرت است
*~~~*****~~~*
استادی میگفت: صبهاکه دکمه های لباسم رامیبندم به این فکر میکنم که چه کسی انهارا باز خواهد کرد؟؟ خودم یامرده شورم؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
دنیاهمین قدرغیرقابل پیش بینی است... به انهائی که دوستشان دارید بی بهانه بگوئید دوستت دارم
بگوئید: دراین دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید
به دلتان ... بگوئید: گاهی فرصت باهم بودنمان کوتاهتر از عمر
شکوفه هاست
بگوئید: بودن هاراقدربدانیم، نبودن هاهمین نزدیکی است
*~~~*****~~~*
ازتحمل که گذشتم به تحمل خوردم
دردم این بود که ازیارخودی گل خوردم
حرفی ازعقل بداندیش به یک مست زدند
!باختم
اخربازی، همگی دست زدند
*~~~*****~~~*